سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کاهش بیماری های روحی و روانی

5 عادت روانی شایع که موجب اختلال در عملکردهای ذهنی می شوند

مغز ما شبیه یک پردازشگر کامپیوتر است: مغز توانایی پردازش و منابع ذهنی محدودی دارد. هر فعالیت ذهنی (و یا وضعیت احساسی) فشرده که میزان زیادی از توانایی ها و فضای ذهنی ما را به خود مشغول می کند، برروی توانایی ما برای تمرکز، حل مسئله، خلاقیت، یا استفاده از دیگر توانایی های شناختی تاثیر گذاشته و در نتیجه عمکرد IQ مانیز موقتا کاهش می یابد.

 

برای نمایش این اصل مهم، سعی کنید در حالت راه رفتن از عدد 1000، 7شماره 7شماره به پایین بشمارید، (1000، 993، 986، …). پس از اینکه اندکی به شمارش ادامه دهید، از راه رفتن باز خواهید ایستاد. اما چرا؟ مغز شما مجبور است آنقدر برای انجام این محاسبات ریاضی سخت کار کند که منابع و ظرفیت کافی برای دستور دادن به پاهای شما برای گام برداشتن باقی نمی ماند.

 

بیشتر فعالیت های معمول، تاثیر زیادی برروی توانایی ما برای کار کردن یا مطالعه ندارند. بیشتر ما می توانیم تکالیف خانه را هم زمان با گوش دادن به موسیقی انجام دهیم یا ممکن است هنگام غذا خوردن کاملا غرق در مطالعه شویم.

 

با این حال، برخی از عادت های روان شناختی، آنقدر منابع ذهنی ما را صرف خود می کنند که می توانند موجب کاهش ظرفیت های شناختی مغز ما شوند. تعداد اندکی از مردم از تاثیرات بسیار قابل توجه این عادت های روانی آگاه هستند، بنابراین شانس کمی برای خلاصی از آنها دارند، و این موضوع می تواند به شکلی جدی توانایی فرد را در به کار گیری تمام ظرفیت های ذهنی خود برای انجام کارها تحت تاثیر قرار می دهد.

 

پنج عادت روانی که توانایی تفکر شما را محدود می کنند

 

 

 

5 عادت روانی شایع که موجب اختلال در عملکردهای ذهنی می شوند

1- فکر کردن بیش از حد به مسایل منفی

اینکه در ذهن خود اتفاقات ناراحت کننده و نا امید کننده یا اضطراب آور را بارها و بارها مرور کنیم، بخصوص زمانی که به صورت عادت وار و مکرر این کار را انجام می دهیم، می تواند ذهن ما را مملو از افکار یا احساسات کند، و این افکار و احساسات میزان زیادی از منابع ذهنی ما را اشغال خواهند کرد. به علاوه ماندن برروی افکار منفی (که به عنوان نشخوار فکری نیز شناخته می شود) می تواند کارکردهای شناختی ما را نیز تحت تاثیر قرار داده و سلامت عاطفی و حتی جسمی ما را تهدید کند.

 

2- احساس گناه

همه ی ما گاهی اوقات احساس گناه را تجربه می کنیم. زمانی که مرتکب کار اشتباهی می شویم عذر خواهی می کنیم و برای رفع مشکل احساس گناه خود کاری انجام می دهیم. اما زمانی که برای احساس گناه کاری صورت نگیرد و این احساس گناه مداوما در ذهن تداعی می شود، می تواند به عاملی بسیار بزرگ برای حواس پرتی شناختی تبدیل شود که کارکرد های شناختی را با مشکل جدی روبرو می سازد. راه حل این مشکل دور کردن و فراموشی احساس گناه تا جای ممکن است.

 

3- شکایت وگلایه های بیهوده

بیشتر افراد بجای مطرح کردن مشکلات و ناراحتی های خود با کسانی که ممکن است بتوانند به آنها کمک کنند ترجیح می دهند ناراحتی های خود را با دوستان خود درمیان بگذارند. مشکل اینجاست که، هر بار که اقدام به گفتن این مشکلات می کنیم، بیشتر احساس ناراحتی و آزردگی و خشم می کنیم. خشم و ناامیدی میزان زیادی از توان پردازش مغز ما را به خود اختصاص می دهند و شکایت های بیهوده را تبدیل به عادت برای اتلاف توان مغز ما می کند.

 

4- پرداختن زیاد به احساس عدم پذیرش

طردشدگی و یا عدم پذیرش رنجی عاطفی را موجب می شود که تاثیر قابل توجهی بر روی  روحیه ما و همچنین کارکردهای شناختی ما دارد. بعلاوه می تواند موجب شود تا به انتقاد از خود بپردازیم، عادتی که موجب می شود به میزان بیشتر به عزت نفس خود صدمه وارد کرده، و باعث شویم تا ناراحتی های عاطفی ما برای مدت بیشتری ادامه پیدا کنند و در نتیجه توانایی های شناختی ما نیز بیشتر آسیب ببینند.

 

5- نگرانی

بسیاری از افراد نگرانی را مضر نمی دانند. ممکن است با لبخندی مصنوعی بگوییم”چیزی خاصی نیست، فقط کمی نگرانم”. اما نگرانی یک وضعیت روحی ناراحت کننده و ناخوش آیند را به وجود می آورد، و می تواند به شدت موجب حواس پرتی شود. زمانی که در باره ی موضوعی نگران هستیم، عامل نگرانی بر دیگر جریان های فکری ذهن ارجحیت پیدا می کند و آنها را از اولویت و کانون توجه ما خارج می سازد. خوشبجتانه، حل مشکل نگرانی (با فکر کردن و یافتن راه حل های احتمالی) در مقایسه با اضطراب ساده تر است.

 

منبع:مرکزمشاوره ستاره ایرانیان - مرکز مشاوره ستاره ایرانیان : مرکز مشاوره خانواده - 5 عادت روانی شایع که موجب اختلال در عملکردهای ذهنی می شوند


اختلالات روانی

مفهوم اختلال روانی مثل بسیاری از مفاهیم در طب و علوم دیگر فاقد تعریف عملی ثابتی که پوشاننده همه موفقیتها باشد بوده است. قابل قبولترین تعریف اختلالهای روانی را به صورت زیر توصیف می کند؛ هر یک از اختلالات روانی به صورت یک سندرم یا الگوی رفتاری یا روانشناختی مهم بالینی تصور شده است که در یک فرد روی می‌دهد و با ناراحتی (یک علامت دردناک) یا ناتوانی (تخریب در یک یا چند زمینه مهم عملکرد) یا با افزایش قابل ملاحظه خطر مرگ ، درد ، ناراحتی و ناتوانی یا فقدان مهم آزادی ، همراه است.

 

به علاوه این سندرم یا الگو نباید صرفا یک پاسخ قابل انتظار و تایید شده فرهنگی در مقابل رویدادی خاص مثلا مرگ یک شخص مورد علاقه باشد. علت اصلی هر چه باشد فعلا باید آن را تظاهر یک اختلال کارکردی زیست شناختی رفتاری یا روانشناسی در فرد تلقی نمود.

 

نگاه اجمالی

از آنجا که اختلال روانی غالبا غیر عادی ، عجیب یا آزار دهنده است، نگاهها را به خود جلب می‌کند. واکنشهای متفاوتی در مقابل بروز آن ممکن است دیده شود. این واکنش می‌تواند به صورت خشم ، تنفر و اکراه ، ترس و سردرگمی همراه باشد. تمایل به درمان خواه وجود داشته باشد یا نداشته باشد بعد آزار دهندگی این اختلالات برای خود فرد و یا اطرفیان او وجود دارد. برخی از اختلالات به راحتی در زندگی شغلی و اجتماعی خود تاثیر گذاشته و عمدتا عملکرد او را مختل می‌سازند. 

تاریخچه اختلالات روانی

آدمی همواره در مورد سلامت جسم ، روابط اجتماعی و جایگاه خود در این عالم نگران بوده است و در این زمینه‌ها سوالات بسیاری مطرح کرده و پیرامون آنها نظریاتی ابراز داشته است. بعضی از این نظریات تقریبا جهان شمول به نظر می‌رسند و در بسیاری از مناطق دنیا و اکثر دوره‌های تاریخی دیده می‌شوند. طبق نظریه‌هایی کهن که امروزه هم به چشم می‌خورد، اختلال روانی نتیجه عملکرد نیروهای ماوراء طبیعی و جادوئی مثل ارواح شرور و شیطان است. در جوامعی که این نظریه را باور داشتند، درمان به صورت جن گیری انجام می‌شد.

 

در تاریخ اختلالات روانی این عقیده نیز رواج داشته که آنها را ناشی اختلال کارکرد بدن می‌دانستند. در یونان باستان به درمان این اختلالات در معبد الهه سلامت می‌پرداختند. بقراط اهمیت مغز را در تبیین این اختلالات دریافت و درمان مبتنی بر استراحت ، استحمام و رژیم غذایی را توسعه بخشید. حرکت به سوی توجیهات منطقی در تبین رفتار را سقراط ، افلاطون و ارسطو تقویت کردند.

 

افلاطون رفتار پریشان را برخاسته از تعارضات درونی بین هیجان و عقل به شمار می‌آورد. برخورد به مبتلایان به این اختلالات خط سیری از برخورد غیر انسانی تا برخوردهای انسانی‌تر را شامل می‌شود. جنبش معطوف به درمان انسانی‌تر با این بیماران با کارهای فیلیپ پنیل آغاز شد. بتدریج تغییرات اصلاحیتر بیشتری آغاز و ادامه یافت و تحقیقات علمی در سبب شناسی ، طبقه بندی و درمان اختلالات انجام گرفت. 

طبقه بندی اختلالات روانی

DSM IV راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی ، این اختلالات به شرح زیر طبقه بندی می‌کند:

 

 

عقب ماندگی ذهنی

اختلالات یادگیری (اختلال خواندن ، اختلال در ریاضیات ، اختلال در بیان کتبی)

اختلالات نافذ مربوط به رشد (اختلال اوتیستیک ، اختلال رت ، اختلال آسپرگر)

اختلالات کمبود توجه

اختلالات تغذیه‌ای و خوردن شیرخوارگی واوان کودکی (هرزه خواری ، اختلال نشخوار)

اختلالات تیک (تیک توره ، تیک حرکتی یا صوتی مزمن ، تیک گداز)

اختلالات ارتباطی (اختلال زبان بیانی ، اختلال زبان دریافتی بیان مختلط ، لکنت زبان)

اختلالات دفعی (بی‌اختیاری ادراری ، بی‌اختیاری مدفوع)

سایر اختلالات دوران شیرخوارگی ، کودکی و نوجوانی (اختلال اضطراب جدایی ‌، گنگی انتخابی ، اختلال دلبستگی واکنشی ، اختلال حرکتی کلیشه‌ای)

اختلالات نسیانی ، دلیریوم و دمانس

اختلالات مربوط به مصرف مواد

اسکیزوفرنی و سایر اختلالات سایکوتیک

اختلالات خلقی (افسردگی اساسی ، اختلالات دو قطبی و ...)

اختلالات اضطرابی (اختلال هراس ، جمع هراسی ، اختلال وسواسی ، جبری ، اختلال استرس پس از سانحه و ...)

اختلالات شبه جسمی (اختلال جسمانی کردن ، اختلال تبدیلی ، خود بیمار انگاری ، اختلال بدریختی بدن)

اختلالات ساختگی

اختلالات تجزیه‌ای (فراوموشی تجزیه ای ، گریز تجزیه‌ای ، اختلال شخصیت چند گانه و اختلال مسخ شخصیت)

اختلالات هویت جنسی و جنسیتی

اختلالات خواب

اختلالات کنترل تکانه (اختلال انفجار دوره‌ای ، جنون دزدی ، جنون آتش افروزی ، قمار بازی بیمار گونه و وسواس کندن مو)

اختلال انطباقی

اختلالات شخصیتی (پارانوئید ، اسکیزوئید ، اسکیزوتایپی ، ضداجتماعی ، مرزی ، نمایشی ، خودشیفته ، دوری گزین ، وابسته و اختلال شخصیت وسواسی و جبری)

سبب شناسی اختلالات روانی

در بررسی علل مربوط به بروز اختلالات روانی از دیدگاههای مختلف به این مساله پرداخته شده است. 

دیدگاه زیست شناختی

این دیگاه آشفتگیهای بدنی را علت اختلال روانی می‌داند. بی‌نظمی در ژنها ممکن است سبب ساز بعضی رفتارهای غیر انطباقی باشد. دیگر تعیین کننده زیست شناختی رفتار ، مغز و دستگاه عصبی است. آشفتگی در بخشهای معینی از مغز می‌تواند اختلالات روانی را موجب شود. دستگاه غدد و عملکرد آنها نیز می‌تواند در بروز این دسته از اختلالات سهیم باشد. 

دیدگاه روانکاوی

این دیدگاه که افکار و هیجانات را علل مهم رفتار می‌دانند، در سبب شناسی اختلالات روانی به شناسایی افکار و هیجانات ناآشکار که مسبب اساسی اختلالات هستند، تاکید می‌کند. از این دیدگاه پنج سال اول زندگی از لحاظ رشد سالم شخصیت یا بروز اختلالات حائز اهمیت است. 

دیدگاه یادگیری

این دیدگاه که بر اهمیت یادگیری تاکید دارد معتقد است اختلالات روانی با پیوندهای یادگیری قابل توضیح هستند. در این دیدگاه سرمشق گیری ، تقویت کننده‌های مثبت و منفی و شرطی سازیها در بروز رفتارهای غیر عادی مورد استفاده قرار می‌گیرند. 

دیدگاه شناختی

تمرکز دیدگاه شناختی بر شناخت فرد از محیط پیرامون خود متکی است. از این دیدگاه ناتوانی فرد در تشکیل شناختها و طرحواره‌های مناسب از ارتباط خود با محیط مشکلاتی را برای او بوجود می‌آورد. از دیگر دیدگاههای رایج دیدگاههای انسان گرایی ، هستی گرایی و دیدگاه اجتماعی است. درمان این دسته از اختلالات به دو شیوه کلی دارو درمانی و روان درمانی تقسیم بندی می‌شود. دارو درمانی توسط روانپزشک و روان درمانی توسط روانشناس صورت می‌گیرد. دیدگاه روان شناس در سبب شناسی اختلالات روانی رویکرد درمانی او را تعیین خواهد کرد. با اینحال امروزه بندرت یک روان شناس خود را مقید به یک دیدگاه خاص می‌کند و معمولا از ترکیبی از این دیدگاهها کاربرد دارند. 

مباحث مرتبط با عنوان

اختلال شخصیت اسکیزوفرنی

اختلال وسواسی

اختلالات خواب

اختلالات ساختگی

اختلالات شخصیت

اختلالات یادگیری

استرس

بهداشت روانی

لکنت زبان

فراموشی

گفتار درمانی

منبع: تالار وانشناسی و مشاوره آنلاین ازدواج خانواده تحصیلی همیاری ایران - اختلالات روانی